کد مطلب:315931 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:227

سروی کنار علقمه


در كنار علقمه سروی ز پا افتاده است

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است



در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه

ناله ی جانسوز ادرك یا أخا افتاده است



از نوای جانگداز ساقی لب تشنگان

لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است



شه سوار اسب شد با سر به میدان رو نمود

تا ببیند جسم عباسش كجا افتاده است



ناگهان از صدر زین افكند خود را بر زمین

دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است



پاره ی قرآن ببوسید و پی اصلش دوید

مصحف ناطق كجا یا رب ز پا افتاده است



تا كنار نهر علقم بوی عباسش شنید

دید بر خاك سیه صاحب لوا افتاده است



كرده در دریای خون ماه بنی هاشم غروب

تشنه لب سقای دشت كربلا افتاده است





[ صفحه 249]



دست خود را بر كمر بگرفت و آهی بركشید

گفت پشت من ز هجرانت دو تا افتاده است



خیز برپا كن لوا آبی رسان اندر حرم

از چه رو بر خاك این قد رسا افتاده است



بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار

از عطش بنگر چه شوری خیمه ها افتاده است



هر چه شه نالید عباسش ز لب، لب برنداشت

دید مرغ روح او سوی سما افتاده است



گفت پس جسم برادر را برم در خیمه گه

دید هر عضوی ز اعضایش سوا افتاده است



شد به سوی خیمه با پای پیاده رهسپار

در حرم شه دید افغان و نوا افتاده است



جمله می گفتند سقا ای پدرجان دیر كرد

بر سر عموی ما بابا چه ها افتاده است



حال زینب را مگو «علامه» از شه چون شنید

دست عباس علمدارش جدا افتاده است [1] .




[1] همان، ص 521 - 523.